مقالات همه مقالات خلقت در نظام اسلام


خلقت در نظام اسلام

در دين اسلام تمامي مسائلي كه مطرح ميشود در پايان به خداوند ختم شده اينگونه بيان ميشود كه اول و اخر شئ يا ان مسئله در نظر خدا استالبته رسيدن به اين بينش در هر فردي ممكن نيست مگر اينكه مردم با قدرت واقعي خدا و عظمت او به خوبي اشنا شده و آن را احساس كرده باشند.اصلي ترين منبعي كه حتي مردم عادي هم در ان مي توانند به گشت و گذار پرداخته و با اسرار آفرينش هستي اشنا شوند قرآن كريم است و بعد از ان اخبار و احاديثي كه از پيامبر(ص) و امامان (ع) نقل شده است.لبته همانگونه كه ذكر شد هر چيزي در عين ظاهر باطني نيز دارد  اين امر براي قران نيز صادق است .چنانكه براي قران هفت باطن و بيشتر ذكر شده است كه شما ايه اي را مي خوانيد در ظاهر به چيزي مي رسيد و اما در باطن ان ايه جيزي هست عظيم تر و باشكوه تر و همين گونه تا چندين مرتبه.

اصولا خود قران معجزه اي از طرف خداست و در اين شكي نيست چه از نظر عبادي و چه ازهر نظر ديگر كه شما فكر ان را كنيد براي مثال اعجاز قران كريم از نظر علمي به گونه اي است كه تا اخرين ساعتي كه اين جهان پا برجاست مي تواند مسائلي جديد را براي بشر بازگو و پيش گويي كند در مثال اين امر در ايه اي از قران كريم اورده شده است كه از هر چيزي زوج افريديم شايد كه متذكر شويد و به ياد خدا اييد حال اين ايه را مي توان در زمان ها و براي مصاديق زياد و بيشماري ذكر كرد چنانچه مردمي كه هزار سال پيش زندگي مي كردند تنها چيزي كه از اين ايه مي فهمدند هممان چيزهايست كه در ظاهر مي بينند مثل زوجيت زن و مرد و گياهان و حيوانات ... واما در زمان حال با پيشرفت هاي بسيار بزرگي كه در علوم مختلف صورت گرفته شما به راحتي مي توانيد اين ايه را به تمام ذرات عالم و تمام نيروهاي ان تعميم دهيد ان چنان كه در واقعيت و در ظاهر كه ما ميبينيم حقيقتا اين گونه است.
 
براي اينگونه مسائل مثال هاي زيادي مي توان اورد مثل :ما اسمانها را همواره گسترش مي دهيم كه اشاره به انبساط جهان دارد و در جاي ديگر مي فرمايد زماني كه ستارگان و خاموش و سرد شوند كه مي تواند به دو حالت اشاره كند يكي اينكه تمامي ستارگان واقعا خاموش شوند يا اينكه انقدر از مادور شوند كه نور انها از نظر ما محو گردد يا در جاي ديگر مي فرمايد كه ما اسمانها را همچون طومار در هم خواهيم پيچيد گه اشاره دارد به نظريه جهان بسته وبازگشت جهان به حالت اوليه و ... آنچنان كه شما مي بنييد بي نهايت مورد مي توان در مورد اعجاز علمي قران ذكر كرد كه به مختصري از انها اشاره شد.
البته باز بايد گفت كه اين ظاهر امر است و اين تمام چيزي نيست كه امده و تمام اين مطالب براي خود باطني دارد براي مثال در قران كريم وقتي صحبت از اسمانها مي شود يكي از اسمانهايي است كه از زمين ديده ميشود ديگري اسمانهاييست كه هيچ وقت ديده نميشود چون از حد درك ما خارج هستند ما هم اكنون با قوي ترين تلسكوپ ها قادر به ديدين دور ترين كهكشان ها هستيم كه به راحتي مي توانيم در چند لحظه از يك جاي جهان ديد خورد را به جاي ديگري منتقل كينم ان گونه كه انگار درچشم به هم زدني از يك تقطه به نقطه ديگري رفتيم اما در واقعيت اينگونه نيست و شما خود بهتر از فواصل بين ماده اي در عالم خبر داريد و مي دانيد كه ما انسانها براي خارج شدن از منظومه ي شمسي به سالها وقت نياز داريم چه رسد كه از اين طرف عالم بتواينم به ان سوي كهكشان مهاجرت كينم . حال اينجا را داشته باشيد تا بدانيم كه اين عالم بزرگي كه ما ار آن صحبت مي كنيم در واقع ذره اي بيش نيست .در وصف كوچكي اين عالم و يا بهتر بگويم عظمت عوالم ديگر رجوع مي كنيم به چند حديث از بزرگانت دين اسلام تا اندكي در اين باب بداينم.
 
در اخبار امده است روزي زني نزد پيامبر اسلام (ص) كه اولين مخلوقي است كه خداوند در تمام جهان ان را از كتم عدم خلق كرده امد و از ايشان در باب عظمت هستي سوال كرد پايمبر(ص) در جواب او در ابتدا از افرينش زمين شروع كرد و گفت كه اين زمين در مقابل زمين ديگري كه خداوند افريده همچون حلقه ايست در بيابان بي اب و علف و اين زمين در برابر ديگري همچون حلقه ايست كوچك در بيابان خشك وهمينگونه تا هفت مرتبه و بعد شروع به توصيف بزرگي اسمانها كرد و گفت تمامي اسمانها و زمين كه مردم قادرند انرا ببيند و خلايقي كه درون ان و روي ان زندگي مي كنند در مقابل اسماني كه انرا احاطه كرده همچون حلقه ايست در بيابان بي اب و علف وهمينگونه تا چندين مرتبه بيان كردند و در هر مورد اشاره كردند به ايه اي و در اخر اشاره كردند به عظمت عرش الهي اين ايه را ذكر كردند (( الرحمن علي العرش استوي )) و فرمودند ملائكه عرش به اين عظمت را به اين قول بر مي دارند كه(( لا اله الا الله و لا قوه الا بالله العلي العظيم))
 
و همچنين در بعضي از كتب از انس بن مالك نقل كرده كه گفت سوال كردم از جناب رسول الله (ص) از عظمت عرش . فرمود از جبرئيل همين سوال كردم و گفت از ميكاييل پرسيدم و از اسرافيل پرسيدم و مي گفت من از علم الله پرسيدم فرمود عرش مرا سيصدوشصت هزار قايم است و هر قائمه شصت هزار برابر اسمانها و زمين هاست و در زير هر قائمه شصت هزار شهر است و در هر شهري شصت هزار صحراست و در هر صحرايي شصت هزار عالم است ودر هر عالمي شصت هزار برابر ادميان و جنيان است كه هيچ يكي از ساكنان هر عالمي نمي دانند كه حق تعالي ادمي افريده است يا نه و در ساق عرش الله صدهزار قنديل اويخته كه هفت طبقه اسمانها و زمين ها و جهنم هشت طبقه بهشت در يك قنديل ان گنجانده شده است و همه اين قناديل مملو از خلقند و هيچ كس به انها اطلاع ندارد و در خلاصه الاخبار نقل كرده كه ملكي در كنار عرش طواف مي نمود از خداي تعالي در خواست كه مي خواهم عظمت عرش را بدانم خطاب رسيد كه وجود تو اندكست و پروبال تو كم است عرض كرد الهي من هزار پر دارم و درازي هر پري هزار سال راه است خطاب رسيد كه اين وصف تو در جتب عرش من مثل قطره ايست در جنب دريا تو با اين بال اندك نتواني رسيد عرش جوهريست كه از نور محمد كه متحد است با نور با نور فاطمه و علي و حسن و حسين خلق شده به عدد خلايق پايه ها دارد و وسعت ميان هر دو پايه را به غير از من كسي نداند ان ملك عرض كرد الهي قوتم ده خداوند فرمود بخواه عرض كرد الهي قوتم ده خداوند فرمود بخواه عرض كرد الهي صدهزار پر و بال دارم مي خواهم كه  ميان هر پرم صد هزرا سال قرار دهي و در هر روزي مهلتم دهي پس خدا گفت عطا كرديم از ان دو مقدار انچه از ما خواستي انگاه ان ملك دويست هزار سال پريد به اين پابه به ان پايه انگاه به عجز خود نمود و اين تسبيح را برد (( سبحان من لا غايه لعظمته )) انگاه خداوند اعلي ديگر باره اورا قوت داد و دويست هزار سال ديگر پريد از اين پايه به ان پايه ديگر نرسيد خجل شد و فروماند
 
تمام اين سالهايي هم كه ذكر شد سالهايي است از عالم بالا و هريك سال از ان عوالم در بزرگي از حد درك خارج است و عدد ان را خدا داند.
اين اخبار و احاديثي كه گقته شد اندكي بيشتر نبود از توضيحاتي كه در عظمت حق تعالي و وسعت افرينش او ذكر شده بود .
البته بايد توجه كرد كه منظور از تحصيل علم هر چه باشد بايد انسان را به ياد عظمت افرينش و حق تعالي بيندازد و الا علمي كه انسان به سوي كمال نبرد بهتر است از به عنوان جهل نام ببرد و لذا عده ي بيشماري مي بيني كه به دنبال علمند خاصه براي كسب شهرت و ثروت كه اين را هيچ ارزشي نيست تمام اين مباحثي كه گفته شده گوشه كوچكي در باب نظر اسلام در خلقت و افرينش بود. اميد است كه نظر خوانندگان گرامي را در اين باب جلب كرده باشيم