سایر مشاهیر و بزرگان فضا و نجوم ولاديمير واسيلويچ کواليونک


ولاديمير واسيلويچ کواليونک

ولاديمير واسيلويچ کواليونک، فضانورد كهنه‌كار روسي و معاون اسبق مرکز آماده سازي فضانوردان شوروي سابق در گفت‌و‌گويي با سرويس «فن‌آوري» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) به بازگويي بخشي از خاطرات و تجربيات سفرهاي فضايي خود از جمله خاطرات شنيدني ماموريت ناموفق سايوز -25 در سي و يك سال پيش، حادثه آتش‌سوزي در پايگاه فضايي ساليوت-6 و ركوردشكني‌هاي فضايي خود، همكاري‌هاي مشترك آمريكا و روسيه در ايستگاه فضايي بين المللي و ... سخن گفت.  کواليونک، جمعا 216 شبانه روز و 9 ساعت و 9 دقيقه و 40 ثانيه از عمرش را در فضا گذرانده و  در جريان دومين سفرش يک بار به مدت دو ساعت و 20 دقيقه راهپيمايي فضايي داشته است.وي پس از خروج از گروه فضانوردان سمت‌هاي مهمي چون

معاونت مرکز آماده سازي فضانوردان، معاونت فرماندهي لشکر 37 هوايي ستاد فرماندهي عالي، معاونت دانشکده آکادمي ستاد مشترک استراتژيکي نظامي نيروهاي مسلح شوروي، رياست آکادمي مهندسي نظامي- هوايي ژوکوفسکي و غيره را بر عهده داشته است.

کواليونک كه داراي درجه دکتري علوم نظامي است، بيش از 60 اثرعلمي درباره فضا و کارهاي نظامي دارد که از جمله کتاب هاي او مي توان «جو زمين» ، «پژوهش درباره زمين با سفينه هاي فضايي سرنشين دار»، «تحقيقات ابرهاي نقره فام» و غيره را نام برد.

ايسنا: ولاديمير واسيلويچ، چه طور شد، دهقان زاده‌اي از بلاروس به دانشکده خلباني نظامي راه يافت؟

من بعد از به پايان رساندن دبيرستان در سال 1959 در آزمون ورودي آکادمي پزشکي نظامي لنين‌گراد ( سن پيترزبورگ فعلي) شرکت کردم و قبول هم شدم. اما بعد شنيدم آموزشگاه عالي هوانوردي نظامي لنين‌گراد از داوطلبان خلباني شهر ثبت نام مي‌کند كه به دليل علاقه‌اي که از کودکي به پرواز داشتم از پزشکي منصرف شدم و به اين آموزشگاه رفتم. در سال 1963 بعد از به پايان رساندن آن، به عنوان خلبان در نيروي هوايي شروع به کار کردم.

ايسنا: در آن زمان هيچ فکر مي کرديد روزي ادامه دهنده راه «گاگارين» باشيد؟

راستش را بگويم نه! اما وقتي خلبان شدم، قدرت و امکانات خود را حس کردم، استعداد سازماندهي خود را ارزيابي کردم، مطمئن شدم که دورنماي خوبي در پيش دارم.

کوتاه مدتي بعد از کار در نيروي هوايي، مرا که تنها درجه ستواني داشتم، به فرماندهي هواپيماي نظامي ترابري آ.ان-12 منصوب کردند.

اين ارتقاي قابل ملاحظه‌اي بود که حس غرورت را تحريک مي‌كند: قهرمانان خاطرات کودکي‌ام در ذهن مجسم مي شد کساني مثل «يکاير» که در 18 سالگي فرمانده هنگ شده بود. انتخاب من به اين سمت تاثير مثبتي در روحيه من گذاشت و فهميدم کسي که رنج سختي کار را تحمل مي کند، دستمزد مناسب مي گيرد؛ به اين ترتيب بود که طي 30 سال خدمت در نيروي هوايي مرتبا ارتقاء مقام پيدا کردم.

ايسنا: تا جايي که مي دانيم در انتخاب فضانوردان بيشتر خلبانان هواپيماهاي شکاري تهاجمي سبک و سريع پرواز را ترجيح مي‌دادند؛ چه طور شد، ولاديمير کوالنک، خلبان هواپيماي سنگين باري توانست استثناء از اين قاعده باشد؟

در سال هاي دهه60 که انتخاب فضانوردان شروع شد، طراحان اصلي تجهيزات کيهاني، دورنماي نزديک را در تاسيس پايگاه مداري دراز مدت مي‌ديدند. براي اين کار قبل از خلباناني ضروري بود، هدايت دستگاه هاي بزرگ را بداند. به همين دليل نه فقط از خلبانان شکاري بلکه خلبانان هواپيما هاي سنگين دور پرواز و باري هم در فهرست انتخاب ها قرار گرفتند. از ميان خلبانان هواپيماهاي سنگين سه نفر را پذيرفتند. من، وياچسلاو زودوف و گنادي سارافانف؛ البته آن دو نفر فوراً در سال 1965 به گروه کيهان نوردان پيوستند اما من مجبور شدم دو سال در گروه مخصوص جست‌وجو و انتقال سفينه هاي برگشته از فضا خدمت کنم. بالاخره در سال 1967 به گروه کيهان نوردان پيوستم، اما همانطور که مي دانيد تا سفر به فضا ، سال هاي طولاني صبر کردم.

ايسنا: نخستين سفرتان هم که با ناکامي به پايان رسيد!

بله ، بعد از 10 سال انتظار در 9 اکتبر 1977 به همراه والري ريومين و بر عرشه ناو کيهاني سايوز -25 راهي مدار زمين شدم تا سفري طولاني و رکورد شکن را در ايستگاه جديد ساليوت-6 به انجام برسانيم.

ايسنا: اگر ممکن است درباره چگونگي و دلايل اين عدم موفقيت براي خوانندگان ما توضيح دهيد.

سايوز 25 حدود 14 هزار کيلومتر جدا از ساليوت-6 راه پيمود و چندين مرتبه نيز مشخصات مداري خويش را تغيير داد. در فاصله صدمتري من هدايت دستي سفينه را بر عهده گرفتم و آن را به ساليوت نزديک کردم. در فاصله 50 متري ساليوت-6 متوجه شديم به پهلوي سفينه نزديک مي شويم و سفينه در زاويه درست حرکت نمي کند. به دستور مرکز هدايت پرواز، مجبور شديم ايستگاه فضايي را دور بزنيم و مجدداً عمل اتصال با استفاده از دستگاه خودکار ايگلا انجام دهيم. اين دستگاه سوخت زيادي مصرف کرد و مرکز هدايت پرواز از من خواست تا مجدا خودم هدايت ناو را بر عهده بگيرم. اين بار سايوز-25 توانست در نقطه اتصال عمل کند و ضربه کوچکي وارد کرد اما در سفينه چراغ اتصال عکس العملي نشان نداد. بعد مشخص شد ناو کيهاني خيلي آهسته از ايستگاه فضايي دور مي شود. من يک بار ديگر براي اتصال به ايستگاه به آن نزديک شدم، اين بار نيز اتصال صورت نگرفت. سومين کوشش نيز بي فايده بود. ضربه اتصال به ايستگاه، سفينه را هشت تا شش متر عقب راند. سوخت مخزن اصلي کاملاً تمام شده بود و مرکز هدايت پرواز دستور بازگشت داد.

با توجه به گزارش هيات بررسي دليل عدم موفقيت پرواز و مشخص شدن عملکرد درست من و ريومين، کميسيون برنامه ريزي ما دو نفر را در اولويت پرواز قرار داد و هر دوي ما توانستيم بزودي پرواز بعدي را آغاز کنيم. سال بعد من به عنوان فرمانده ناو بار ديگر و اين بار به همراه الکساندر ايوانچنکف به ساليوت سفر کردم.

ايسنا: مردم در اخبار مي شنوند که فلان ناو کيهاني به فضا پرتاب شد و فضانوردان فلان مدت در ايستگاه فضايي بودند. از طرف ديگر همه ما مي دانيم که پرتاب هاي فضايي و کار هاي پشتيباني از کيهان‌نوردان در مدار زمين هزينه‌هاي زيادي دارد. مي‌توانيد براي ما بگوييد، به طور مثال در دومين ماموريت دراز مدت ساليوت - 6 که شما در آن شرکت داشتيد، طي اين مدت طولاني چه کرديد و فعاليت شما چه سودي داشت؟ چه پژوهش‌هاي علمي، فني، زيست شناسي و پزشکي صورت گرفت؟

طول ماموريت ما در سال 1978 حدود 140 شبانه بود؛ اما هدف اصلي ادامه پرواز شامل اقامتي120 شبانه روزي بود. در چنين دوره اي است که گلبول هاي قرمز خون بدن يک انسان کاملا بازسازي و تعويض مي شوند و دانشمندان مي خواستند بدانند بدن انسان به اين تبديل چه عکس العملي نشان مي دهد. آيا آن گلبول هاي قرمز که در فضا به وجود آمدند پس از بازگشت به جاذبه زمين کارشان را به درستي انجام مي دهند يا خير؟ تا آن زمان هيچ موجود زنده در فضا چنين پرواز طولاني نداشت. پيش بيني شده بود که خون ما را در جريان پرواز هم بررسي شود. اين کار مي توانست از طريق حمل نمونه هاي خوني به زمين توسط گروه هاي مهمان اعزامي و مقايسه با نتايجي که در فضا به دست مي آيد صورت گيرد.

ما در ايستگاه مداري دستگاه «کريستال» را را اندازي کرديم و براي نخستين بار در دنيا در شرايط بي وزني کريستال را به دست آورديم و آن را در ارتباط هاي تلويزيوني به معرض ديد تمام جهان قرار داديم. در حال حاضر توليد نمونه هاي کريستال‌هاي صنعتي در فضا امري عادي است اما در آن زمان اين کار «گام نهادن به سوي فن‌آوري فضايي با دورنماهاي بسيار گسترده» نام گرفت.

ما به تحقيقات کاربردي بيشتر توجه مي کرديم. کار «يوري راماننکو» و مخصوصاً «گئورگي گرچکو»، يعني گروه قبلي در پرواز دراز مدت «ساليوت 6» را ادامه داديم که هر کدام منابع اقتصادي و توان علمي کشور را بالا مي برد. به طور مثال مدتي به مسائل اقيانوس و تحقيقات منابع طبيعي زمين مشغول بودم و موفق شدم ناوگان ماهيگيري اتحاد شوروي را از حدود منطقه صنعتي به طول 300 کيلومتر در آب‌هاي آزاد اقيانوس جهاني خارج کنم. با راهنمايي آنها به طرف حرکت در مناطق حاصل‌خيز آب‌هاي بين المللي از طريق جست‌وجو و کشف محل تجمع توده هاي عظيم ماهي، فايده‌اي در حدود 20 ميليون روبل ( در آن زمان نرخ رسمي روبل بيش از 2 دلار بود!) در سال به اين صنعت سود رساندم. فرماندهان کشتي ها اذعان مي کردند که مشخصات داده شده کمک بزرگي به کار ماهيگيري کرده بود. مثلاً ناوگان «کامچاتکا» چند شبانه روز در آب « خالي » سرگردان بود و به دنبال محل تجمع ماهي ها مي چرخيد. وقتي از طريق مرکز هدايت پرواز کشتي را به جنوب شرقي در 300 کيلومتري جريان کوروسيو راهنمايي کردم با منطقه حاصلخيز و سرشار از ماهي روبرو شدند و 1 شبانه روز بدون وقفه مجبور شدند به ماهي‌گيري صنعتي بپردازند. مکانيزم شکل گيري هوا را هم مطالعه کردم که نتايج جالبي داشت. جريان هوا يکي از جزيره گروئنلند، اقيانوس اطلس، قاره آمريکا، ديگري از سرزمين آسيا و خاور دور و فراتر از کنار اقيانوس آرام وجود دارد. جريان هوايي قطبي به استقبال اين جريان مي آيد. جريان ها جايي در منطقه نقاط استوا با هم روبرو مي شوند. اينجا گردش هواي مخصوص صورت مي گيرد. با مشاهده اين جريان ها مي توان ايجاد رگبارهاي نواحي استوايي را پيش‌بيني کرد. همزمان مطالعه ما از فضا، مرکز نظارت زميني هم اين موضوع را پيگيري کردند. از حاصل نتايج تحقيقات فضايي و زميني پي بردند، مکانيزم خاصي وجود دارد که مي تواند رازهاي مثلث برمودا را توضيح دهد. در اين منطقه، جريان هوا انرژي بيشتري پيدا مي کنند و «چرخش» آغاز مي شود.

از جمله ديگر فعاليت هاي ما، پذيرايي و کار با دو ماموريت بين المللي کوتاه مدت شامل کيهان نورداني از آلمان دمکراتيک و لهستان بود. همچنين راهپيمايي در فضاي باز از جمله کارهاي پيش بيني شده براي گروه ما بود.

در اين مدت سه ناو باربري پروگرس مواد و آب و غذا و سوخت را به ايستگاه رساندند.

ايسنا: شما اولين فضانوردي بوديد که با آتش سوزي در پايگاه «ساليوت-6» مواجه شده ايد. چه طور توانستيد جلو حادثه را بگيريد؟

 من و «ايوانچنکف» مجبور شديم وظيفه آتش نشان هاي فضايي را انجام بدهيم. دليل وقوع آتش سوزي بروز يک مشکل فني در يکي از مجتمع هاي محاسبه ناوبري ايستگاه با نام «دلتا» بود که ظاهراً در زمين و قبل از پرتاب معيوب شده بود. در جريان پرواز درازمدت، سيم هاي آن اتصالي کرد. بايد بگويم بدترين وضعيت پيش آمد. دود غليظ، موجب اختلال چشمي مي شود. خوشبختانه ماسک ضد گاز داشتيم. خوشبختانه توانستيم کار خاموش کردن آتش را به بهترين شکل انجام دهيم. مخصوصاً «آلکساندر ايوانچنکوف» نقش مهمي داشت. او اول آتش را ديد و بدون تاخير تصميم گرفت برق تمام پايگاه را قطع کند. يادم هست که چطور قاطعانه فرمان اين کار را داد. سکوت برقرار و گردش هوا تمام شد. من با آتش خاموش کن با آتش مبارزه مي کردم. اما اشکال با هم پيش آمد: ماده آتش خاموش کن هادي برق بود و اين مي توانست خطر بزرگي را ه بوجود آورد. به «ايوانچنکف» گفتم به داخل ناو سايوز رفته، آنرا براي جدا شدن از پايگاه آماده کند. ما بايد تا خشک شدن محل آتش‌سوزي صبر مي‌کرديم. در صورت ادامه پيدا کردن مشکل مجبور بوديم با سفينه سايوز 29 پايگاه را ترک کنيم. خوشبختانه بالاخره توانستيم وضع غير منتظره را رفع کنيم.

ايسنا: چه طور؟ به طور تصادفي؟

البته که نه، چنين وضعيت غيرمنتظره‌اي را قبلا در زمين تمرين کرده بوديم. فکر مي کنم اين امتحان عملي ما بود ....

ايسنا: درباره سومين پروازتان چه مي توانيد بگوييد؟

سومين و آخرين پرواز فضايي من در 12 مارس 1981 شروع شد و در 25 مه خاتمه يافت. سايوز تي-4 در 12 مارس 1981 با دو کيهان نورد به نام هاي «ولاديمير کواليونک» و «ويکتور ساوينيخ» به فضا پرتاب شد. در آغاز قرار بود گروه ديگري به ساليوت فرستاده شوند اما در 10 مارس يعني دو شبانه روز قبل از پرتاب، کميسيون دولتي با توجه به وضعيت ايستگاه ساليوت-6 را که ذخاير منابع ( انرژي و غيره ) را تقريباً به انتها رسانده بود، تصميم گرفت، گروه جانشين شامل من و «ويکتور ساوينيخ» به جاي گروه اصلي پرتاب شوند. در اين تصميم کميسيون، سابقه «ويکتور ساوينيخ» که دو بار دوره آمادگي براي «سايوز تي» گذرانده و ناو کيهاني را به خوبي مي شناخت، همچنين تجربه پرواز 140 شبانه روزي من در «ساليوت-6» که در جريان آن سامانه هاي ايستگاه را تعمير کرده بودم تاثير داشتند.

يک شبانه روز بعد از پرتاب يعني در 13 مارس ما ايستگاه مداري «ساليوت-6» قدم گذاشتيم و بلافاصله کارهاي تعميري و تخليه ناو باربري بدون سرنشين پروگرس را شروع کرديم. مدتي بعد گروه مشترک شوروي - مغولي تقريبا يک هفته مهمان ما بودند.

فشار کار و خستگي شديد فشار خون «ساوينيخ» به 110-100 و مرا به 100-90 رساند. در صورتي که ضمن پروازهاي معمولي 80-140 است. علاوه بر اين، هر دو بي حسي شديد ماهيچه ها را احساس مي کرديم. بي خوابي و سردردهايي شروع شد که هيچ دارويي نمي توانست آنرا کم کند. در 24 آوريل به ما استراحت سه روزه دادند که پس از آن کار بطور عادي ادامه يافت.

مهمانان بعدي گروه مشترک روسي– رومانيايي بودند که 14 مه با سايوز-40 پرتاب شدند و يک روز بعد به ايستگاه فضايي رسيدند. اين گروه تا 22 مه در ساليوت بودند و سپس با انجام تمامي برنامه پيش بيني شده راهي زمين شدند.

بعد از رفتن آنها، من و «ساوينيخ» توانستيم به خوبي استراحت کنيم. در پايان دوره استراحت، طبق برنامه پيش بيني شده، ظرف سه روز ايستگاه را جمع جور کرديم و براي فرود آماده شديم.

در 26 مه با ناو کيهاني «سايوز تي-4» را به زمين برگشتيم. اين آخرين ماموريت به ايستگاه «ساليوت» بود که از 29 سپتامبر 1977 در مدار زمين مي چرخيد. ايستگاه «ساليوت-6» پس از 1765 شبانه روز پرواز مداري و در 29 ژوئيه سال 82 با برخورد به لايه هاي فشرده جو و نابودي آن به پايان رسيد.

ايسنا: در حال حاضر در مدار زمين ايستگاه فضايي بين المللي در حال گردش است. ايستگاه فضايي بين المللي ثمره برنامه مشترک روس ها و آمريکايي ها است. روابط فعلي چگونه شکل گرفت ؟

من به عنوان کارشناس مستقل در کميسيون حفاظت و نگهداري اين طرح شرکت داشتم. در اين کميسيون افراد برجسته اي مثل «ولاديميتر اوتکين»، طراح و سازنده موشک قاره پيماي «اس.اس-18»، طراح اصلي يکي از قوي ترين موشک‌هاي «زنيت»، رئيس موسسه پژوهش‌هاي علمي رشته فضايي شرکت داشتند. مسائل بنيادي ما توانايي‌هاي گسترش ايستگاه فضايي بين المللي و تامين امنيت آن بود. البته خطر برخورد با دستگاه هاي فضايي ديگر ( مثل حادثه خودرو) وجود نداشت؛ اما بايستي آن را از « زباله هاي فضايي» و ريزشهاب سنگ‌ها محافظت مي‌کرديم. در جريان کار، آمريکايي ها، يک سامانه گرانقيمت مقابله با ذباله هاي فضايي را طبق روش خود، براي بخش روسي روسي تحميل کردند.

روش ما هم مقرون به صرفه تر و هم کارآمد بود: پايگاه مداري «مير» 13 سال به طور موفقيت‌آميز تا آن زمان فعاليت کرده بود؛ اما وقتي که طول مدت کارآيي آن را طبق روش آمريکايي ها حساب کرديم، نتيجه مايه تعجب شد: صدمات کوچک به وجود آمده طي اين 13 سال به مراتب کمتر از حد يک ساله محاسبه روش آمريکايي بود؛ اما نمايندگان حاضر در مذاکرات، مدارک را امضا کردند و الان بايد از آن پيروي کنيم.

ايسنا: بشريت وارد قرن 21 شده است. چه دستاوردهايي را بايد در زمينه فضانوردي سرنشين‌دار منتظر باشيم؟

اگر دورنماي نزديک را در نظر بگيريم، بايد ادامه ساختن ايستگاه فضايي بين المللي و کار در آن را مطرح کنيم. من نسبت به گسترش فعاليت‌ها در اين ايستگاه خوش بين هستم. کيهان‌نوردي رو به گسترش است و امروزه کمتر کسي است که نقش مهم اين فن‌آوري را در زندگي بشر منکر شود. مطمئن هستم اين نقش در آينده پررنگتر خواهد شد.

نگاهي به زندگي‌ «ولاديمير واسيلويچ کواليونک»

وي در سوم مارس 1942 در روستاي «بلوي خالاپنيچسکي» حومه «مينسک» مرکز «بلاروس» به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال 1959 نخست به آکادمي پزشکي نظامي «لنينگراد» روي آورد اما به زودي آن را رها کرد و به آموزشگاه عالي هوائي نظامي خلبانان نيروهاي هوايي نظامي وارد شد. در سال 1963 و با تمام کردن آکادمي به عنوان خلبان حمل و نقل هوايي در نيروي هوايي شوروي مشغول به کار شد. در محيط کار او به زودي استعداد و توانايي‌هاي فوق العاده خود را نشان داد و تنها دو سال بعد به عنوان فرمانده هواپيماي آ. ان- 12 در هنگ 374 هوايي نظامي حمل و نقل انتخاب شد.

پس از انتخاب به عنوان فضانورد، در کنار کار فشرده آموزش و تمرين، در آکادمي نظامي ستاد مشترک نيروهاي مسلح شوروي ادامه تحصيل داد و توانست در سال 1984 آنرا با مدال طلا به پايان برساند.

کواليونک پس از خروج از گروه فضانوردان هم عهده‌دار سمت هاي مهمي و مدال ها و عناوين متعددي را در داخل و خارج شوروي كسب كرده است.

منبع :ایسنا